به گزارش مشرق به نقل از پایگاه خبری العهد، نتایج جنگ 33 روزه لبنان تنها منحصر به شکست اسرائیل در نابودی حزبالله و خارج کردن آن از معادلات لبنان و منطقه نبود، بلکه این شکست پیامدهای متوالی در ابعاد امنیتی و استراتژیک برای رژیم صهیونیستی داشت تا جایی که منجر به بازسازی و ایجاد استراتژی نظامی جدید بر مبنای اذعان به محدودیت قدرت اسرائیل با سقف مطالبات بسیار کمتر از گذشته شد.
از دهه 50 قرن گذشته میلادی دیوید بن گوریون مؤسس رژیم صهیونیستی و اولین نخست وزیر آن سه محور اساسی به عنوان مبانی راهاندازی توان نظامی اسرائیل مطرح کرد. این سه محور عبارتند از: بازدارندگی، هشدار، اقدامات قاطعانه. از این سه محور شاخههای زیادی نیز منشعب شدند که از جمله آنها انتقال محور درگیریها به اراضی دشمن و تعیین قطعی و سریع سرنوشت جنگها بود. اینها مواردی بود که محور عملکرد رژیم صهیونیستی در طول چندین دهه به شمار میرفت. در یک ارزیابی اجمالی از نتایج این استراتژی میتوان گفت که رژیم اسرائیل موجودیت خود را به این ترتیب تقویت کرده و تا تجاوز سال 1982 به لبنان در این راستا در مسیر توسعه و پیشرفت قرار داشته است.
در مقابل تجربه مقاومت در مرحله بعد از تجاوز رژیم صهیونیستی تا زمان آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 نقطه تحولی در تاریخ درگیری عربی و اسرائیلی به شمار میرود، چرا که برای اولین بار یک دولت عربی موفق شد بخشی از اراضی خود را از طریق مقاومت و بدون دادن امتیازهای سیاسی و امنیتی از دست رژیم صهیونیستی آزاد کند. این تجربه تکیه دشمن در امکان تحقق پیشرویهای جغرافیایی بیشتر را از بین برد و استراتژی و معادلاتی را ایجاد کرد که مفید بودن مقاومت در درگیری با اشغالگران اسرائیلی را ثابت کرد.
بعد از مدتی، مرحله درگیری نظامی مستقیم با دشمن در جریان جنگ 33 روز در سال 2006 فرارسید. در این عرصه معادلات جدیدی در روند درگیری به وجود آمد. از مهمترین تصمیمات استراتژیک نتایج این جنگ این بود که دشمن صهیونیستی مجبور به بررسی مجدد مبانی راهاندازی قدرت خود و تجدیدنظر در میزان مفید بودن آن در سایه نتایج این جنگ شد.
علاوه بر تشکیل دهها کمیته تحقیق از سوی ارتش و همچنین نتایج تحقیقات کمیته وینوگراد و تحقیقاتی که کمیسیون خارجی و امنیت وابسته به پارلمان رژیم صهیونیستی انجام داد، کمیسیون توسعه نظریههای امنیتی اسرائیل به ریاست دان مریدور نیز مأموریت خود را برای بررسی مفید بودن مبانی اجرای قدرت آغاز کرد. کمیته مذکور به این نتیجه رسید که باید مبانی دفاع و حمایت از جبهه داخلی نیز به سه عنصر دیگر یعنی بازدارندگی، هشدار و اقدامات قاطعانه اضافه شود.
خلاصه ای که کمیته مریدور به آن رسید و ارتش اسرائیل نیز آن را به عنوان سند رسمی خود پذیرفت، چیزی غیر از این نبود که دشمن اسرائیلی در انحصار جنگ بر ضد اراضی لبنان شکست خورده است، به گونه ای که جبهه داخلی این رژیم نیز به عرصه ای تبدیل شد که موشکهای حزبالله لبنان تا آخرین روز از جنگ به سمت آن شلیک میشد. کار به جایی رسید که اگر رژیم صهیونیستی در هدف قراردادن بیروت خویشتنداری نمیکرد،حتی شهر تلآویو نیز هدف موشک باران گسترده حزبالله لبنان قرار میگرفت. خودداری اسرائیل از توسعه دایره درگیریها به سمت پایتخت لبنان نشان میدهد که این رژیم به در اختیار داشتن قدرت و اراده شلیک موشکها به سمت تلآویو اذعان دارد. چرا که اگر دشمن اسرائیلی به این واقعیت بر اساس اظهارات سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان اقرار نداشت، از طریق حملات گسترده به بیروت به دنبال فرصتی برای تغییر معادلات در جبهه جنگ برمیآمد، اما سرکردگان صهیونیسم میدانستند که در برابر این حملات با هدف قراردادن تلآویو مواجه میشوند، به همین علت بیروت را موشک باران نمیکردند.
نکته جدید در معادلات اسرائیلی، موضوعی بود که کمیته مریدور آن را به تصویب رسانده و به عنوان پیشنهادی مطرح کرد و ارتش اسرائیل نیز در سند خود به صورت رسمی آن را پذیرفت. به این ترتیب مبانی ارتش اسرائیل به صورت زیر تغییر کرد: بازدارندگی، هشدار ، حمایت (از جبهه داخلی) و پاسخ قاطع. قبل از اینکه این سند فاش شود، عامل مذکور به مبنای اساسی برای تعیین رویکردهای کابینه رژیم صهیونیستی و برنامههای نظامی و استراتژیهای ترسیم شده این رژیم در برابر تهدیدات و خطرات پیرامونی تبدیل شد. نمونه این رویکرد را میتوان در برنامهریزیهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد تأسیسات و توسعه سامانههای دفاع منفی (احداث تأسیسات و پناهگاهها و اتاقهای امن ) و مثبت (احداث سامانههای دفاع ضد موشکی) مشاهده کرد. این برنامهها مبتنی بر این واقعیت مسلم است که ارتش و مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی اعتقاد دارند که این رژیم در سایه تاکتیکهایی که نیروهای مقاومت در لبنان به کار میگیرند و اخیراً این تاکتیک ها را به فلسطین نیز منتقل کرده است، قادر به پاسخگویی قاطعانه به موشکهای محور مقاومت و توقف پرتاب موشکها به سمت جبهه داخلی رژیم صهیونیستی نیستند.
به این ترتیب نگرانی مهم فروپاشی جبهه داخلی بیش از پیش در محاسبات مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی وارد شده و بزرگترین نقش در بازدارندگی آنها از انتخاب بسیاری از گزینههای نظامی در برابر لبنان و سایر کشورهای منطقه را ایفا میکند. این چیزی است که ارزیابیهای سازمان اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی "امان" نیز به آن اشاره کرده است. روزنامه یدیعوت آحارونوت به نقل از این گزارش مینویسد: کسانی که تصور میکنند مبارزه حزبالله لبنان در سوریه مانع از واکنشهای جدی این حزب و کشیده شدن این واکنشها به جنگ فراگیر میشود، باید در محاسبات خود تجدیدنظر کنند.
از دهه 50 قرن گذشته میلادی دیوید بن گوریون مؤسس رژیم صهیونیستی و اولین نخست وزیر آن سه محور اساسی به عنوان مبانی راهاندازی توان نظامی اسرائیل مطرح کرد. این سه محور عبارتند از: بازدارندگی، هشدار، اقدامات قاطعانه. از این سه محور شاخههای زیادی نیز منشعب شدند که از جمله آنها انتقال محور درگیریها به اراضی دشمن و تعیین قطعی و سریع سرنوشت جنگها بود. اینها مواردی بود که محور عملکرد رژیم صهیونیستی در طول چندین دهه به شمار میرفت. در یک ارزیابی اجمالی از نتایج این استراتژی میتوان گفت که رژیم اسرائیل موجودیت خود را به این ترتیب تقویت کرده و تا تجاوز سال 1982 به لبنان در این راستا در مسیر توسعه و پیشرفت قرار داشته است.
در مقابل تجربه مقاومت در مرحله بعد از تجاوز رژیم صهیونیستی تا زمان آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 نقطه تحولی در تاریخ درگیری عربی و اسرائیلی به شمار میرود، چرا که برای اولین بار یک دولت عربی موفق شد بخشی از اراضی خود را از طریق مقاومت و بدون دادن امتیازهای سیاسی و امنیتی از دست رژیم صهیونیستی آزاد کند. این تجربه تکیه دشمن در امکان تحقق پیشرویهای جغرافیایی بیشتر را از بین برد و استراتژی و معادلاتی را ایجاد کرد که مفید بودن مقاومت در درگیری با اشغالگران اسرائیلی را ثابت کرد.
بعد از مدتی، مرحله درگیری نظامی مستقیم با دشمن در جریان جنگ 33 روز در سال 2006 فرارسید. در این عرصه معادلات جدیدی در روند درگیری به وجود آمد. از مهمترین تصمیمات استراتژیک نتایج این جنگ این بود که دشمن صهیونیستی مجبور به بررسی مجدد مبانی راهاندازی قدرت خود و تجدیدنظر در میزان مفید بودن آن در سایه نتایج این جنگ شد.
علاوه بر تشکیل دهها کمیته تحقیق از سوی ارتش و همچنین نتایج تحقیقات کمیته وینوگراد و تحقیقاتی که کمیسیون خارجی و امنیت وابسته به پارلمان رژیم صهیونیستی انجام داد، کمیسیون توسعه نظریههای امنیتی اسرائیل به ریاست دان مریدور نیز مأموریت خود را برای بررسی مفید بودن مبانی اجرای قدرت آغاز کرد. کمیته مذکور به این نتیجه رسید که باید مبانی دفاع و حمایت از جبهه داخلی نیز به سه عنصر دیگر یعنی بازدارندگی، هشدار و اقدامات قاطعانه اضافه شود.
خلاصه ای که کمیته مریدور به آن رسید و ارتش اسرائیل نیز آن را به عنوان سند رسمی خود پذیرفت، چیزی غیر از این نبود که دشمن اسرائیلی در انحصار جنگ بر ضد اراضی لبنان شکست خورده است، به گونه ای که جبهه داخلی این رژیم نیز به عرصه ای تبدیل شد که موشکهای حزبالله لبنان تا آخرین روز از جنگ به سمت آن شلیک میشد. کار به جایی رسید که اگر رژیم صهیونیستی در هدف قراردادن بیروت خویشتنداری نمیکرد،حتی شهر تلآویو نیز هدف موشک باران گسترده حزبالله لبنان قرار میگرفت. خودداری اسرائیل از توسعه دایره درگیریها به سمت پایتخت لبنان نشان میدهد که این رژیم به در اختیار داشتن قدرت و اراده شلیک موشکها به سمت تلآویو اذعان دارد. چرا که اگر دشمن اسرائیلی به این واقعیت بر اساس اظهارات سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان اقرار نداشت، از طریق حملات گسترده به بیروت به دنبال فرصتی برای تغییر معادلات در جبهه جنگ برمیآمد، اما سرکردگان صهیونیسم میدانستند که در برابر این حملات با هدف قراردادن تلآویو مواجه میشوند، به همین علت بیروت را موشک باران نمیکردند.
نکته جدید در معادلات اسرائیلی، موضوعی بود که کمیته مریدور آن را به تصویب رسانده و به عنوان پیشنهادی مطرح کرد و ارتش اسرائیل نیز در سند خود به صورت رسمی آن را پذیرفت. به این ترتیب مبانی ارتش اسرائیل به صورت زیر تغییر کرد: بازدارندگی، هشدار ، حمایت (از جبهه داخلی) و پاسخ قاطع. قبل از اینکه این سند فاش شود، عامل مذکور به مبنای اساسی برای تعیین رویکردهای کابینه رژیم صهیونیستی و برنامههای نظامی و استراتژیهای ترسیم شده این رژیم در برابر تهدیدات و خطرات پیرامونی تبدیل شد. نمونه این رویکرد را میتوان در برنامهریزیهای رژیم صهیونیستی برای ایجاد تأسیسات و توسعه سامانههای دفاع منفی (احداث تأسیسات و پناهگاهها و اتاقهای امن ) و مثبت (احداث سامانههای دفاع ضد موشکی) مشاهده کرد. این برنامهها مبتنی بر این واقعیت مسلم است که ارتش و مقامات سیاسی رژیم صهیونیستی اعتقاد دارند که این رژیم در سایه تاکتیکهایی که نیروهای مقاومت در لبنان به کار میگیرند و اخیراً این تاکتیک ها را به فلسطین نیز منتقل کرده است، قادر به پاسخگویی قاطعانه به موشکهای محور مقاومت و توقف پرتاب موشکها به سمت جبهه داخلی رژیم صهیونیستی نیستند.
به این ترتیب نگرانی مهم فروپاشی جبهه داخلی بیش از پیش در محاسبات مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی وارد شده و بزرگترین نقش در بازدارندگی آنها از انتخاب بسیاری از گزینههای نظامی در برابر لبنان و سایر کشورهای منطقه را ایفا میکند. این چیزی است که ارزیابیهای سازمان اطلاعات نظامی رژیم صهیونیستی "امان" نیز به آن اشاره کرده است. روزنامه یدیعوت آحارونوت به نقل از این گزارش مینویسد: کسانی که تصور میکنند مبارزه حزبالله لبنان در سوریه مانع از واکنشهای جدی این حزب و کشیده شدن این واکنشها به جنگ فراگیر میشود، باید در محاسبات خود تجدیدنظر کنند.